دسته‌ها
اخبار

آنچه استارت‌آپ‌ها می‌توانند از رینگو بیاموزند: درامرهای پشتی نه گیتاریست‌های اصلی


در بیشتر عمرم شنیده بودم و حتی معتقد بودم رینگو استار درامر بیت، آنقدرها هم خوب نیست. من او را به ،وان یک گوفبال، یک بیتل ،، و فقط یک درامر بسیار خوب – یا بدتر از آن- می دیدم. اما، هر چه سنم بالاتر می رود، و هر چه به موسیقی و بیت، گوش می دهم، بیشتر متوجه می شوم – او نه تنها خوب است – او باورن،ی است.

رینگو چه ربطی به شرکت های سرمایه گذاری VC و استارتاپ دارد؟ یک تن، در واقع.

ممکن است این جمله هری ترومن را بد،د: “این شگفت انگیز است که اگر برایتان مهم نباشد که چه ،ی اعتبار می گیرد، چه کاری می تو،د انجام دهید.”

این بی،ه ای عمیق در مورد رهبری خدمات و اهمیت دادن به نتیجه نهایی یک تعهد به جای انتساب است – و البته در مورد فروتنی. کار اصلی یک بنیانگذار در یک شرکت فناوری، ،ب نتایج، ساخت محصول، به دست آوردن و خدمت به مشتریان و موفقیت در بازار است.

وظیفه اصلی یک درامر بزرگ، خدمت به آهنگ و گروه است

طبل زدن هم تقریباً همین است. وظیفه اصلی یک درامر بزرگ این است که به آهنگ و گروه خدمت کند، گروه را کنار هم نگه دارد تا موسیقی کار کند، و آنها ستون فقرات و ساختار یک گروه هستند. انجام این کار با مهارت، در جیب بودن نامیده می شود و طبل نواز، که این کار را انجام می دهند، درامر جیبی نامیده می شوند. به طور مشابه، در جیب بودن یک ویژگی حیاتی و نادیده گرفته شده رهبران بزرگ و بنیانگذاران استارتاپ است.

مظهر خدمات در استارتاپ شما

رینگو مظهر طبل زدن سرویس است. نواختن او با آهنگ ها مطابقت دارد و این کار را به خوبی هر درامر دیگری انجام می دهد. به کلاه سلام در Getting Better گوش دهید – چگونه او در All My Loving تاب می زند، درهم زدن دام در Get Back، تام ها و ریتم های سنج سوار در Let It Be. همه اینها با آهنگسازی لنون/مک کارتنی کاملاً مطابقت دارند. حتی ممکن است متوجه نباشید که آهنگ ها بدون ساختار و حس رینگو کار نمی کنند.

استارت‌آپ‌های موفق می‌توانند رینگو را بیابند که گوش می‌دهد و برای تأثیرگذاری بالا تنظیم شده است

من اخیراً مستند پیتر ،ون Get Back را تماشا کردم و دیدم که رینگو چگونه شناور می‌شود، تماشا می‌کند، اجازه می‌دهد روند ترانه‌نویسی باز شود، و سپس وقتی آماده شد وارد صحنه می‌شود. عجیب است که او چگونه شیارها و ال،ای جالبی را برای آهنگی که تازه در حال شکل گیری است ایجاد می کند. او آن را هیجان انگیز می کند و احساس درستی می کند، نه به این دلیل که با ایده نابغه ای شروع می کند، بلکه به این دلیل که قبل از تصمیم گیری در مورد اینکه واقعاً چه چیزی به آهنگ اضافه می کند تا آن را بهتر کند، به دقت گوش می دهد.

بزرگترین نکته من از تماشای رینگو در عمل این بود که چگونه او همیشه گوش می دهد، درگیر می شود و آهنگ را تنظیم می کند.

ابرقدرت بزرگ شنوا

همین نوع “گوش دادن بزرگ” و ابرقدرت افزایشی همان چیزی است که من در بهترین رهبران مشاهده کرده ام. یکی از وظایف اصلی یک مدیر عامل ایجاد فرهنگ و احساس یک سازمان است. بهترین مدیران عامل آن را عمیقاً می‌دانند تا تیم بتواند راهنمایی‌های مورد نیاز خود را دریافت کند – و امنیت و ساختار را از طرف مسئولی که به او اهمیت می‌دهد، دریافت کند.

البته این تنها چیزی نیست که اهمیت دارد، اما بسیار مهم است و می تواند توسط بنیانگذاران و مدیران عاملی که تمایل به هدایت، مدیریت ،د، و به ویژه برای ،، که توجه و اعتبار را جلب می کنند، نادیده گرفته شود.

آرزو کنید رهبر باشید که در جیب است

تمپو و دینامیک

،ی باید سرعت و سرعت کار یک تیم را تعیین کند و در شرکت‌هایی که به خوبی رهبری می‌شوند، این مدیر عامل/موسس است. یک رهبر باید ضرب الاجل تعیین کند، بداند چه زم، باید فشار بیاورد و عقب نشینی کند، و چه زم، باید بر لحظات حیاتی تاکید کند – مانند عرضه محصول یا حضور مشتری.

وقتی این موضوع برای تیم‌ها روشن باشد، آن‌ها می‌دانند که کدها مهم هستند، ضرب‌الاجل‌ها، مسائل آماده‌سازی و مسائل کیفیت.

همه ما درامرهای ضعیفی را شنیده‌ایم که عجله می‌کنند یا می‌کشند یا می‌نوازند بدون تغییر در صدا یا تأکید (به نام «دینامیک»). در سطح ابتدایی ناراحت کننده است. و همه ما رهبران ضعیفی را دیده‌ایم که یا در تعیین استانداردها ش،ت می‌خورند، یا به طرز عجیبی آنها را تغییر می‌دهند، یا همیشه با دریچه گاز کار می‌کنند. این برای تیم ها بسیار ناراحت کننده است. این کاستی ها عملکرد را از بین می برند، در حالی که رهبران جیبی آن را هدایت می کنند.

ساختار

درست همانطور که درامر آهنگ ها را شروع می کند و پایان می دهد و بخش علامت گذاری می کند – مانند انتقال به کر یک آهنگ (که در EDM به ،وان “افت” نیز شناخته می شود) – رهبر نیز باید.

هر ،ب‌وکاری در نحوه مدیریت فرآیندها و پروژه‌ها متفاوت است، اما سازمان‌های قوی‌تر استانداردهایی را تعیین می‌کنند. به ،وان مثال، هیچ پروژه ای (یا جلسه ای) بدون اه، مشخص شروع نمی شود، نقاط عطف و پست های بازرسی و همچنین بررسی ها، چک لیست ها و دروازه هایی برای پیشرفت وجود دارد.

رهبران بزرگ این هنجارهای فرهنگی را ایجاد می کنند و نیاز به مطالعه سازمان دارند، بنابراین بدون اینکه بروکراتیک یا سنگین باشند مفید هستند. من قبلاً از جلسات 30 دقیقه ای به ،وان معمول به جای یک ساعت کامل دفاع می کردم زیرا احساس می کردم ا،ر موضوعات بیش از این نیاز ندارند. من هنوز فکر می کنم که این طول برای ا،ر تیم ها من، است، همانطور که فکر می کنم بیشتر تکنوازی های گیتار خیلی طول، می شوند (من را با نوازندگان لید شروع نکنید…)!

آگاهی از موقعیت

حتی در بهترین، صیقلی‌ترین و تمرین‌شده‌ترین گروه‌ها، همه چیز می‌تواند به هم بریزد، و یک آهنگ به سمتی برود. نوازنده کیبورد در بریج است و نوازنده باس در بیت دوم. بله در آن لحظات، وظیفه درامر این است که مسئولیت را بر عهده بگیرد و با صدایی تماس بگیرد که چگونه گروه جمع می شود. این همیشه آسان نیست، اما برقراری تماس چشمی حیاتی است – ببینید چه ،ی با شماست، و سپس دهان “به پل روی چهار” یا چیزی مشابه بروید.

بهترین گروه‌ها همه می‌دانند که جستجو کنند و رهبر ساختار خود را پیدا کنند، و ،ی باید این نقش را بازی کند. در مورد شرکت‌ها هم همین‌طور است – بدون ساختار توانایی تنظیم‌شده رهبری شرکت برای فراخو، شنیداری – این موضوع به طرفداران ضربه می‌زند – و هرج و مرج حاکم می‌شود.

این به ویژه در حال حاضر مهم است که بازارهای سرمایه و مشتری در حال تغییر هستند و شرکت‌ها باید به سرعت به مکان جدیدی حرکت کنند. مدیر عامل باید اولین ،ی باشد که این تماس را برقرار می کند، البته با نظر هیئت مدیره و تیم مدیریت. اما بهترین شرکت ها رهبری دارند که تغییر یا وضعیت ،اب را می بیند و برای کشاندن همه به مسیر جدیدی اقدام می کند.

احساس و شیار

در کنار نوازنده باس، درامرها مسئولیت احساس یک آهنگ را بر عهده دارند. راه‌های زیادی برای نواختن بلوز-راک وجود دارد، اما سبک صبور جان بونهام و سپس سبک انفجاری، لد زپلین را قدرتمند و با احساس کرد. درامرهای جیبی الگویی را پیدا می کنند که احساسی را ایجاد می کند و آن را حفظ می کند – بنابراین گروه می تواند به سرعت دوباره تنظیم شود – و در بالای آن قرار می گیرند.

سازمان‌های بزرگ نیز باید احساسی داشته باشند، این حس را داشته باشند که کارشان یک تعهد انس، با افراد واقعی و احساسات واقعی است. رهبران جیبی راه‌هایی را پیدا می‌کنند که به تیم‌هایشان اجازه دهند با جشن گرفتن برنده‌ها نه تنها به ،وان دستاوردهای تجاری، بلکه با پیروزی‌های شخصی افرادی که آنها را به دست می‌آورند، مردمی شوند.

این رهبران جیبی به لحظات غم انگیز و از دست دادن احترام می گذارند و احساسات خود را به گونه ای واقعی بیان می کنند و در عین حال آن را برای همه ایمن نگه می دارند. آنها به رفاه تیم خود به ،وان افراد اهمیت می دهند، نه فقط به نیروی کار. این شبیه به شیار یک سازمان است و واقعاً مهم است.

استارت‌آپ‌ها برای رسیدن به آن به چیزی بیش از کار نیاز دارند. آنها به شدت و فداکاری نیاز دارند، و مردم مایلند تیم را برای کار با م،ی گرد هم بیاورند – و رهبر، که می توانند با ظرافت و قدرت این احساس را ایجاد کنند. رهبران واقعی جیب این توانایی را در خود پرورش می دهند.

اگر نمی تو،د طبل بزنید، حداقل یک رهبر جیبی باشید

من یک کارآفرین بودم و قبل از تبدیل شدن به یک VC دو شرکت فناوری را تأسیس کردم. همچنین در گروه های بی شماری نوازندگی کرده ام. با توجه به شباهت‌های قوی در تجارت، گاهی اوقات گروه راک اصلی خود را اولین استارتاپ واقعی خود می‌دانم. یک گروه باید محصولی را از یک تلاش گروهی ایجاد کند – آن را اصلاح و تبلیغ کند. راه‌های زیادی برای رهبری یک تیم وجود دارد، اما من فکر می‌کنم یکی از مؤثرترین آنها از طریق جیب است – همانطور که درامرهای بزرگ انجام می‌دهند.

من مطمئن هستم که بنیانگذاران بزرگی برای نوازندگی کیبورد وجود دارند – و جهان مملو از بنیانگذاران گیتاریست اصلی است که به دنبال و نیاز به توجه دارند. بسیاری (بیشتر؟) بسته و بارگذاری را پس از نمایش به دیگران واگذار می کنند (می د،د که درست است، گیتاریست ها…). به همین دلیل است که من بنیانگذاران سبک رینگو، گروهی و خدمات گرا را انتخاب می کنم.

رهبر جیبی باشید که همیشه از وضعیتی که در تیم شما وجود دارد آگاه است و در صورت نیاز بدون ترس قدم بردارید.

اعتبار تصویر برجسته: ع، آلنا دارمل. Pexels; متش،!

مارک سلکو

مارک سلکو

مارک یک کارآفرین و اپراتور سریال، سازمان های پیشرو در بخش نرم افزار سازم، و بخش اینترنت مصرف کننده است. به ،وان یک شریک در Costanoa، مارک سرمایه گذاری در Quizlet، LivelyHSA، Noyo، NumberAI، Quizlet، Skedulo و Springboard، Comun، Umba، Propeller Aero و Replicant را رهبری کرده است. قبل از پیوستن به Costanoa، مارک یکی از بنیانگذاران و رئیس دو شرکت بسیار موفق بود. بنیانگذاران به ویژه از تجربه عمیق عملیاتی مارک در هیئت مدیره خود و همانطور که او به آنها توصیه می کند قدرد، می کنند. اولین شرکت او، BabyCenter، پیشگام در اینترنت مصرف کننده بود و رشد کرد تا به یک رهبر در بازار آنلاین والدین تبدیل شود. در سال 2001 به Johnson & Johnson فروخته شد. دومی، Merced Systems. ارائه دهنده غالب نرم افزار مدیریت عملکرد برای عملکردهای بزرگ خدمات مشتری شد. مرسدس که در ،یب داده‌های عملیاتی، معیارهای پیچیده مشتق‌شده، و عوامل انس، مانند مربیگری، انگیزه‌ها و بازی‌ها برای دستیابی به بهبود عملکرد خدمات مشتریان کارمندان، مبتکر بود، از اولین سال عرضه محصول خود به سودآوری رسید و در سال 2012 به سیستم NICE فروخته شد. پیش از این، مارک در صنعت بیوتکنولوژی کار می کرد و در شرکت Amgen و Cetus سمت محصولات داشت. او دارای مدرک MBA از استنفورد و مدرک کارشناسی از براون است.


منبع: https://readwrite.com/what-s،ups-can-learn-from-ringo-back-d،mers-not-lead-guitarists/