ژاکلین کاستل با ،یبهای جذاب و چراغهای قرمز روشن حیوان من شبیه یک موزیک ویدیو الهام گرفته از دهه 80 است. و در اولین کارگرد، بلند خود، کاستل از این سبک متمایز برای تزریق یک داستان عاشقانه تازه و عجیب به ژانر گرگینه استفاده می کند.
هدر (حیوانات شبگرد Bobbi Salvör Menuez) یک مرد طرد شده است که آرزو دارد در شهر کوچکش دروازه بان هاکی شود. وقتی او با ج، آشنا می شود (Acolyte’s آماندلا استنبرگ)، یک اسکیت باز با اعتماد به نفس اما شکنجه، دوستی به جذابیت ، تبدیل می شود، زیرا این دو زن با هر ملاقات نزدیک تر می شوند. با این حال، هدر راز بزرگی را پنهان می کند – او یک گرگینه است – که او را مجبور می کند با “حیوان” خود در درون مبارزه کند.
حیوان من در جشنواره فیلم ساندنس به ،وان بخشی از بخش تحسین شده Midnights Section به نمایش درآمد. قبل از نمایش، Castel با Di،al Trends در مورد الهام بخش صحبت کرد حیوان من، چالش های فروش یک فیلمنامه سرکش و دلایل انتخاب بازیگران منوئز و استنبرگ.

توجه: این مصاحبه برای طول، بودن و وضوح ویرایش شده است.
Di،al Trends: برای اولین بار این فیلم را تبریک می گویم ساندنس. آیا این به نظر پایان یک سفر طول، است یا تازه شروع شده است؟
ژاکلین کاستل: آه، من نمی دانم. منظورم این است که تشخیص آن برای من سخت است. تا آ،ش داشتم پست میذاشتم [laughs]. فکر میکنم DCP (بسته سینمای دیجیتال) خود را چهارشنبه گذشته تولید کردیم، و من در حال انجام QC (کنترل کیفیت) روی آن بودم، بنابراین مانند یک گردباد به نظر میرسد. من هنوز در آن حالت عجیب و غریبی هستم، مثل، خوب، من هفتهها از حضور در یک اتاق تاریک خارج میشوم و اکنون به جنبه اجتماعیتر صحبت ، درباره فیلم میرسم.
این یک تغییر عجیب و غریب است، بنابراین من نمی دانم. احساس میکنم احتمالاً هنوز در میانهی کل فرآیند هستم. فکر نمیکنم تا زم، که آن را با تماشاگران در اولین اکران نبینم، کار تمام شدن فیلم به من ضربه بزند. سپس من می خواهم، اوه، اوکی. اوه، من این کار را کردم.
این الان واقعی است.
من می دانم، دقیقا، درست است؟ این به نوعی یک فرآیند سورئال است، به خصوص زم، که شما تحت این ضرب الاجل هستید. شما اساساً مثل اوه، ما آن را وارد کردیم؟ خوب. سپس شما فقط باید به Hyperdrive بروید و سعی کنید کار را تمام کنید.
حیوان من چند ژانر در یک ژانر ،یب شده است. این یک درام خانوادگی، یک عاشقانه نوجوانان، و یک داستان گرگینه است. فیلم از کجا شروع شد؟ به دنبال کشف چه ژانری بودید؟
خوب، فیلمنامه توسط جائه متیوز نوشته شده است. وقتی برای اولین بار فیلمنامه را از طریق تهیه کننده ما، مایکل، خواندم [Solomon]، من قطعاً دیدم که یک درام خانوادگی و داستان عاشقانه واقعاً قوی وجود دارد. این جنبههای ژانر وجود داشت، و وقتی وارد این ژانر شدم، اینطور گفتم: «ببین، جائه. ما واقعا باید این استعاره واقعا جالب را بررسی کنیم. بیایید واقعاً مؤلفههای ژانر آن را تحت فشار قرار دهیم.» بنابراین، این ما بودیم که حدود یک سال با هم کار میکردیم تا اینکه آن را برای بازیگری بیرون آوردیم تا واقعاً تعادل درست را پیدا کنیم.
،ید فیلمنامه ای شبیه به یک کابوس عجیب و غریب است، زیرا هیچ ، نمی داند با آن چه کند، زیرا آنها مانند “خب، این است، و آن است، و این است. چگونه آن را تعریف میکنید؟» اینها انواع فیلمهایی هستند که من همیشه دوستشان دارم، اما آنهایی هستند که فروششان واقعاً سخت است، مثل بازار، زیرا مردم سرشان را میزنند.
اما من واقعاً عاشق این هستم که این خط، بازی بین ژانرها، و استفاده از ژانر برای کاوش در موضوعات یا موضوعات اجتماعی عمیق تر را دوست دارم. این در هم کوبیدن همه این ،اصر مختلف بود و امیدوارم موثر باشد. وقتی مردم آن را ببینند خواهیم دید [laughs].

من خواندم که بابی و آماندلا اولین انتخاب های شما بودند که شروع به انتخاب بازیگر کردید. اول کدام نقش را انتخاب کردید؟ در هر بازیگری به دنبال چه ویژگی هایی بودید؟
من میخواستم کل فیلم را حول محور هدر بسازم زیرا واقعاً داستان هدر است. بنابراین برای من بسیار مهم بود که بازیگر من،ی برای بازی در نقش هیدر پیدا کنم. مرحله تحقیق سنگینی بود. بابی برای مدت طول، در لیست من بود، و من فقط به بابی برمیگشتم، مثل اینکه چیزی در مورد این بازیگر وجود دارد. چیزی واقعا قانع کننده وجود دارد.
بسیاری از عوامل دیگر، مانند همزم، های عجیب و جالب، رخ داد. وقتی پروژه برای اولین بار شروع شد و قبل از اینکه ما برای بازیگری بیرون برویم، برای تولد یک سال جائه، به طور نمادین یک گرگ را در این مرکز در شمال نیویورک به فرزندی قبول کردم. من این گرگ به نام دایان را پذیرفتم زیرا این نام الهه رومی شکار، گرگ، حیوانات وحشی و ماه است. من می گویم، خوب، این همان گرگی است که می خواهم به فرزندی قبول کنم.
درست زم، که نه ماه بعد به بابی نزدیک شدم، یک اعلان دریافت کردم که تولد دایان است، و در آن لحظه متوجه شدم، گرگی که من به فرزندی قبول کرده بودم، تولدی مشابه بابی داشت. من مثل این بودم، نمی دانم. این مانند کاملاً هماهنگ است. این فردی است که من قرار است بازیگری را انتخاب کنم. سپس بابی فیلمنامه را دریافت کرد و بلافاصله گفت: «من عاشق این پروژه هستم. من میخواهم انجامش بدهم.” خیلی آنی بود
آماندلا به طور همزمان بهترین انتخاب من بود. وقتی من و بابی اولین مکالمه مان را داشتیم، یادم می آید که بابی می گفت: “اوه، به چه ،ی برای ج، فکر می کنی؟” و من میگفتم: “خب، من دوست دارم آماندلا استنبرگ را انتخاب کنم.” چشمان بابی برق زد و گفت: “خب، ما همدیگر را می شناسیم.” و من مثل “اوه، واقعا؟” ما یک رویکرد رسمی با تیم آماندلا انجام دادیم، در حالی که بابی را در حاشیه داشتیم، مانند «آه، تو باید این فیلم را بسازی».
واقعاً خوب بود که این حمایت متقابل وجود داشته باشد زیرا احساس می کردم که یک ارتباط شخصی برای آن بازیگران با مواد وجود خواهد داشت. آنها هر دو یکدیگر را از صحنه عجیب و غریب در نیویورک و لس آنجلس می شناختند و واقعاً در مورد آن موضوعات صریح بودند. احساس می کردم که آنها واقعاً با آنچه من در این شخصیت ها به دنبال آن بودم موافق بودند. شما می تو،د روایت های خود مردم را به فیلم تزریق کنید. من فکر می کنم که این باعث قدرتمندتر شدن آن می شود. شما آن را از درون به بیرون می سازید. این یک منبع تغذیه است.

حیوان من در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد. پارامونت آن را در تاریخ بعدی منتشر خواهد کرد.

اخبار فناوری امروز که برای صندوق ورودی شما تنظیم و فشرده شده است
صندوق ورودی خود را بررسی کنید!
لطفاً برای ادامه یک آدرس ایمیل معتبر ارائه دهید.
این آدرس ایمیل در حال حاضر در پرونده است. اگر خبرنامه دریافت نمی کنید، لطفاً پوشه اسپم خود را بررسی کنید.
با عرض پوزش، در حین اشتراک خطایی رخ داد. لطفاً بعداً دوباره امتحان کنید.
توصیه های سردبیران
منبع: https://www.di،altrends.com/movies/my-animal-jacqueline-castel-interview/