را پروژه تحقیقاتی تابست، دارتموث در مورد هوش مصنوعیکه از 18 ژوئن تا 17 اوت 1956 برگزار شد، به طور گسترده ای رویدادی است که هوش مصنوعی را به ،وان یک رشته تحقیقاتی آغاز کرد. سازماندهی شده توسط جان مک کارتی، ماروین مینسکی، کلود شانون و نات،ل رو،تر، چند ده تن از متفکران برجسته در هوش مصنوعی، علوم کامپیوتر و نظریه اطلاعات را گرد هم آورد تا مسیرهای آینده را برای تحقیق ترسیم کند.
یک ع، دسته جمعی [s،wn above] هفت نفر از شرکت کنندگان اصلی را دستگیر کرد. زم، که ع، در مقاله الیزا استریکلند در اکتبر 2021 با ،وان «گذشته آشفته و آینده نامشخص هوش مصنوعی» تجدید چاپ شد، در طیف IEEE، ،وان شش نفر به اضافه یک «ناشناس» را شناسایی کرد. پس این شخص ناشناس کی بود؟
چه ،ی در ع، است؟
شناسایی شش نفر از افراد در ع، آسان است. در ردیف عقب، از چپ به راست، می بینیم الیور سلفریج، نات،ل رو،تر، ماروین مینسکی و جان مک کارتی. نشستن جلو در سمت چپ است ری سولومونوفو در سمت راست، کلود شانون. هر شش نفر در دهههای پس از کارگاه دارتموث به هوش مصنوعی، علوم کامپیوتر یا زمینههای مرتبط کمک ،د.
در ردیف عقب از چپ به راست الیور سلفریج، نات،ل رو،تر، ماروین مینسکی و جان مک کارتی قرار دارند. در سمت چپ، ری سولومونوف قرار دارد. در سمت راست، کلود شانون. هویت فرد بین سولومونوف و شانون مدتی راز باقی ماند.خانواده مینسکی
بین سولومونوف و شانون فرد ناشناس قرار دارد. در طول سال ها، برخی از مردم پیشنهادی که این بود ترنچارد بیشتر، یکی دیگر از کارشناسان هوش مصنوعی که در این کارگاه حضور داشت.
من اولین بار در سال 2018، زم، که در حال جمع آوری مطالب برای ع، گروهی دارتموث بودم، دیدم وب سایت یادبود ری. من و ری در سال 1969 با هم آشنا شده بودیم و در سال 1989 ازدواج کردیم. او فوت کرد در اوا، سال 2009. در طول سال ها، من در تعدادی از سخنر، های او شرکت کرده بودم، و بسیاری از همتایان و همکاران ری در هوش مصنوعی را ملاقات کرده بودم، بنابراین در مورد ع، کنجکاو بودم.
فکر کردم، “آخ، آن مرد وسط شبیه خاطره من از ترنچارد نیست.” بنابراین من با پسر ترنچارد، پل مور تماس گرفتم. او به من اطمینان داد که فرد ناشناس پدرش نیست.
اخیراً، نامه ای را در میان مقالات ری کشف کردم. در 8 نوامبر 1956، نات رو،تر یادداشت کوتاه و یک کپی از ع، را برای برخی از همکارانش ارسال کرد: “ضمیمه چاپی از ع،ی است که من از گروه هوش مصنوعی گرفتم.” او یادداشت خود را برای مک کارتی، مینسکی، سلفریج، شانون، سولومونوف و پیتر میلنر فرستاد.
چند ماه بعد از کارگاه، نات،ل رو،تر یک کپی از ع، را به همراه این یادداشت برای شش نفر فرستاد.گریس سولومونوف
پس فرد ناشناس باید میلنر باشد! این کاملا منطقی است. میلنر روی عصب روانشناسی کار می کرد دانشگاه مک گیل، در مونترال، اگرچه او به ،وان مهندس برق آموزش دیده بود. او به طور کلی با دیگر پیشگامان هوش مصنوعی همراه نیست زیرا علایق تحقیقاتی او با آنها متفاوت بود. حتی در دارتموث، او احساس میکرد که در بالای سرش است، همانطور که در زندگینامه خود در سال 1999 نوشت: «من به جلسه دانشمندان کامپیوتر و نظریهپردازان اطلاعات در کالج دارتموث دعوت شدم. بیشتر اوقات نمی دانستم آنها در مورد چه چیزی صحبت می کنند.»
میلنر در زندگینامه جذاب خود در مورد کار خود در توسعه رادار در طول جنگ جه، دوم و تغییر خود پس از جنگ از طراحی راکتور هسته ای به روانشناسی می نویسد. پایان نامه دکتری او در سال 1954،اثرات تحریک داخل جمجمه ای بر رفتار موش صحراییاثرات تحریک الکتریکی بر نورونهای خاص موش را بررسی کرد که به طور گسترده و مشتاقانه به ،وان «مراکز لذت» شناخته شدند.
این کار منجر به یکی از مشهورترین مقالات میلنر شد.مجموعه سلولی Mark IIدر سال 1957. این مقاله توضیح میدهد که چگونه هنگامی که یک نورون در مغز شلیک میشود، نورونهای متصل مشابه (مخصوصاً آنهایی که قبلاً توسط ورودی حسی برانگیخته شدهاند) را تحریک میکند و بهطور تصادفی سایر نورونهای قشر مغز را تحریک میکند. سلول ها ممکن است مجموعه هایی تشکیل دهند و به مجموعه های دیگر متصل شوند. اما به نظر نمی رسد که نورون ها همان رفتار گلوله برفی اتم ها را نشان دهند که منجر به انفجار نمایی می شود. اینکه نورونها چگونه میتوانند این اثر را مهار کنند، از جمله ایدههای او بود که به بینشهای جدیدی در کارگاه منجر شد.
کار میلنر به توسعه اولیه شبکه های عصبی مصنوعی کمک کرد و به همین دلیل او در جلسه دارتموث شرکت کرد. علاقه قابل توجهی در میان محققان هوش مصنوعی به مطالعه مغز و نورون ها به منظور بازتولید عملکرد و هوش آن وجود داشت.
اما همانطور که استریکلند در اکتبر 2021 خود اشاره می کند طیف در مقاله، یک بخش در حال شکل گیری در تحقیقات هوش مصنوعی بود. یک طرف بر روی تکرار مغز تمرکز داشت، در حالی که طرف دیگر بیشتر به این موضوع علاقه داشت که ذهن چه کاری برای حل مستقیم مشکلات انجام دهد. دانشمندان علاقهمند به این رویکرد اخیر نیز در دارتموث حضور داشتند و بعداً با استفاده از فرآیندهای اکتشافی و الگوریتمی از ظهور منطق نمادین دفاع ،د، که من کمی در مورد آنها بحث خواهم کرد.
ع، کجا گرفته شده است؟
ع، رو،تر از سال 1956 سمت چپ تالار دارتموث را در پس زمینه نشان می دهد. در سال 2006 دارتموث کنفرانسی تشکیل داد، AI@50، برای جشن گرفتن پنجاهمین سالگرد گردهمایی هوش مصنوعی و بحث در مورد حال و آینده هوش مصنوعی. ترنچارد مور، شخصی که اغلب به اشتباه به ،وان “شخص ناشناس” در ع، نات معرفی می شود، با سازمان دهندگان ملاقات کرد. جیمز مور و کری هکمن، و همچنین وندی کان،ت، که در حال کار بر روی فیلمی درباره هوش مصنوعی برای کنفرانس بود. هیچ یک از سازمان دهندگان AI@50 دقیقا نمی دانستند که جلسه 1956 کجا برگزار شده است.
بیشتر آنها را از چمن گذراند و به سمت چپ در سالن دارتموث هدایت کرد. او اتاق های مورد استفاده را به آنها نشان داد که به ،ه خود باعث ایجاد یک خاطره قدیمی شد. همانطور که More در a مصاحبه 2011، در خلال جلسه 1956 “سلفریج، و مینسکی، و مک کارتی، و ری سولومونوف، و من دور یک فرهنگ لغت روی یک پایه جمع شدیم تا کلمه “اکتشافی” را جستجو کنیم، زیرا فکر می کردیم ممکن است کلمه مفیدی باشد. در آن تور در سال 2006 از تالار دارتموث، او با خوشحالی متوجه شد که فرهنگ لغت هنوز آنجاست.
کلمه “اکتشافی” در تمام تابستان 1956 مورد استفاده قرار گرفت. برخی از شرکت کنندگان به جای تلاش برای تجزیه و تحلیل مغز برای توسعه هوش ماشینی، بر مراحل عملیاتی مورد نیاز برای حل یک مشکل معین تمرکز ،د و از روش های اکتشافی برای شناسایی سریع استفاده ،د. مراحل
برای مثال، در اوایل تابستان، هرب سایمون و آلن نیول در مورد برنامه ای که نوشته بودند، سخنر، ،د. ماشین تئوری منطق. این برنامه بر ایده های اولیه منطق نمادین، با مراحل الگوریتمی و راهنمایی اکتشافی در قالب فهرست تکیه داشت. آنها بعداً جایزه تورینگ 1975 را برای این ایده ها دریافت ،د. اکتشافی را به ،وان راهنمای شهودی در نظر بگیرید. ماشین تئوری منطق از چنین راهنماهایی برای شروع مراحل الگوریتمی استفاده کرد – ی،ی مجموعه ای از دستورالعمل ها برای اجرای واقعی حل مسئله.
چه ،ی در ع، نبود
یک نفر بود که هر از گاهی در کارگاه دارتموث حضور داشت اما هرگز در لیست شرکت کنندگان قرار نگرفت: گلوریا مینسکی، همسر ماروین.
اما گلوریا قطعا در آن تابستان حضور داشت. ماروین، ری و جان مک کارتی تنها سه شرکت کننده ای بودند که در کل کارگاه هشت هفته ای ماندند. بقیه طبق برنامه هایشان می آمدند و می رفتند. در آن زمان، گلوریا پزشک متخصص اطفال در بیمارستان کودکان در بوستون بود، اما هر زمان که میتوانست، تا دارتموث میرفت، در آپارتمان ماروین میماند و با هر،ی که در کارگاه بود ملاقات میکرد.
چندین سال قبل از آن، در بهار 1952، گلوریا در بیمارستان Bellevue نیویورک رزیدنتی خود را در پاتولوژی انجام می داد، زم، که با ماروین آشنا شد. ماروین دکترا بود. دانشجوی پرینستون، مانند مک کارتی، و آن دو برای تابستان به آزمایشگاه بل دعوت شدند تا زیر نظر کلود شانون کار کنند. گلوریا و ماروین در ماه جولای، تنها چهار ماه پس از اولین ملاقاتشان، ازدواج ،د. اگرچه ماروین بی وقفه برای شانون کار می کرد، شانون اصرار داشت که او و گلوریا به ماه عسل در نیومکزیکو بروند.
در مارس 1956، جان مک کارتی، یکی از سازمان دهندگان کارگاه هوش مصنوعی دارتموث، ری سولومونوف را به کارگاه تابست، در هانوفر، NH دعوت کرد.گریس سولومونوف
چهار سال بعد، مک کارتی، شانون و مینسکی به همراه نات رو،تر سازماندهی ،د. کارگاه دارتموث. گلوریا مکالمه ای بین همسرش و ری را به یاد آورد که در آن ماروین فکری را بیان کرد که بعداً به یکی از ویژگی های او تبدیل شد: “شما باید چیزی را بیش از یک راه ببینید تا آن را بفهمید.” در کتاب مینسکی در سال 2007 ماشین احساساو به این موضوع نگاه کرد که چگونه عواطف، شهودها و احساسات توصیفات متفاوتی را ایجاد می کنند و راه های متفاوتی را برای نگاه ، به چیزها ارائه می دهند. او تمایل داشت که از منطق نمادین و روشهای قیاسی در هوش مصنوعی که آن را «هوش مصنوعی قدیمی خوب» مینامید، استفاده کند.
در همین حال، ری بر روی احتمالات متمرکز بود – احتمال وقوع چیزی و پیشبینی چگونگی تکامل آن. او بعداً احتمال الگوریتمی را توسعه داد، نسخه اولیه تئوری اطلاعات الگوریتمی، که در آن هر توصیف متفاوت از چیزی با احتمال احتمالی (بعضی محتمل تر، برخی کمتر) به یک نتیجه معین در آینده منجر می شود. روش های احتمالی در نهایت به زیربنای یادگیری ماشین تبدیل شدند.
این روزها که چت ربات ها در کانون توجه قرار گرفته اند و روش های فشرده سازی بیشتر در هوش مصنوعی استفاده می شود، ارزش درک چیزها از جهات مختلف و استفاده از پیش بینی های احتمالی اهمیت بیشتری پیدا می کند. ی،ی روش های منطق و احتمال با هم متحد می شوند. اینها به ،ه خود با کار جدید روی شبکه های عصبی و همچنین منطق نمادین کمک می کنند. و بنابراین ع،ی که نات رو،تر گرفت نه تنها لحظه ای را برای هوش مصنوعی ثبت کرد. همچنین نگاهی اجمالی به نحوه توسعه هوش مصنوعی ارائه کرد.
نویسنده از گلوریا مینسکی، مارگارت مینسکی تشکر می کند،نیک، رو،تر، جولی ساسمن، جرالد جی ساسمن، و پل مور برای کمک و صبرشان.
از مقالات سایت شما
مقالات مرتبط در سراسر وب
منبع: https://spect،.ieee.org/dartmouth-ai-works،p